مهمترین عامل انحطاط انسان عشق است


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



 
ساعت مچی Swatch مدل Dailly، قابل استفاده برای آقایان و خانم ها. طراحی ساده و بسیار شیک. بند با کیفیت و منعطف ...
ساعت Swatch مدل Dailly یکی از جدیدترین و شیک ترین ساعت های عرضه شده کمپانی معتبر Swatch می باشد که دارای بند بسیار منعطف است. از دیگر ویژگی های این ساعت سبک بودن آن بوده و برای افرادی که از ساعت های سبک استفاده می کنند بسیار مناسب است. این ساعت زیبا و شکیل مناسب آقایان و خانوم های شیک پوش و مشکل پسند می باشد.

  » 

برای مشاهده توضیحات و تصاویر بیشتر این محصول اینجا را کلیک کنید ...

 

  روش خرید: برای خرید پس از کلیک روی دکمه زیر و تکمیل فرم سفارش، ابتدا محصول مورد نظر را درب منزل یا محل کار تحویل بگیرید، سپس وجه کالا و هزینه ارسال را به مامور پست بپردازید. جهت مشاهده فرم خرید، روی دکمه زیر کلیک کنید.

  

قیمت: 29000 تومان

 

 

29000 تومان


برخورد قهری دولت با سپرده گذاری سودی مردم
نویسنده : دلشکسته
تاریخ : شنبه 25 آذر 1396

این سوال چند مدتی است که ذهن مرا به خود مشغول داشته است و آنهم برخورد نا مهربانانه و بعضی دشمن شادکن دولت روحانی و هر از گاهی مجلس با پس اندازها و سپرده های سودی بانکها که توسط مردم به ودیعه گذاشته شده است. امری که باعث خروج سرمایه از بانکها و افزایش نقدینگی در جامعه و رونق بیشتر دلالی و بالاتر رفتن تورم و تندتر شدن سراشیبی اقتصاد کشور. اینها نمودهای هویدا و ظاهری این کار دولت است و چه بسا عوامل باطنی و پنهان بیشتری که هنوز دیده نمی شود.

یکی دیگر از علل و نوقص بزرگ این پروژه تشویق اختلاس و فساد مالی در موسه های دولتی و خصوصی است چون مردم (اکثریت آن) با سرمایه های اندک که به چند میلیون میرسد توانایی سرمایه گذاری در بنگاههای تولید ندارند و از شماسایی آنها عاجزند چگونه به قول مغزهای متفکر و تئورسینهای دولت با خارج کردن سرمایه مردم از رکود بانکها آن را به قدرت و توان برای حرکت چرخهای اقتصاد کشور بدل کنند در حالیکه با همین دلایل اندک ذکر شده در بالا این امکان بسیار بعید می نماید و نتیجه معکوس خواهد داد و گواه این گفتار اجرای همین طرح در 

 



:: برچسب‌ها: سپرده , سود , دولت روحانی ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...

چــه دلمـــان بخــواهد

چــه دلمـــان نخــواهد

خـــدا يـك وقـــت هــايــي دلـــش نــمي خـــواهد

مـــا چيــــزي را كــه دلمـــان مي خــــواهـد را

داشتـــه باشيــــم . . .

 

 


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...
تو را به دل پاییزی ات ..فصل ها را به هم نریز
نویسنده : دلشکسته
تاریخ : جمعه 21 مهر 1396

 گیرم برایم سفالکسین بنویسی با عفونت روحم چه می کنی؟؟؟؟؟

 

پ.ن۱: روزی به تمام این بی قراری ها میخندی و ساده از کنارشان میگذری...!!! .

این قشنگترین دروغیست که دیگران برای آرام کردنت به تو میگویند...

 

پ.ن۲: یه “دوستت دارم”هایی هم هست …میدونی دروغه ها …

ولی قلبت واسه باورش به عقلت التماس میکنه

 

پ.ن۳: تــــن مـــن زخــمي اســـت

يـــك خـــراش كمتــــر يــا بيشتــــر

چـــه فـــرقي دارد؟

راحـــت بــــاش . . .

 

 


|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
:: ادامه مطلب ...
تو را به دل پاییزی ات ..فصل ها را به هم نریز
نویسنده : دلشکسته
تاریخ : جمعه 21 مهر 1396

 گیرم برایم سفالکسین بنویسی با عفونت روحم چه می کنی؟؟؟؟؟

 

پ.ن۱: روزی به تمام این بی قراری ها میخندی و ساده از کنارشان میگذری...!!! .

این قشنگترین دروغیست که دیگران برای آرام کردنت به تو میگویند...

 

پ.ن۲: یه “دوستت دارم”هایی هم هست …میدونی دروغه ها …

ولی قلبت واسه باورش به عقلت التماس میکنه

 

پ.ن۳: تــــن مـــن زخــمي اســـت

يـــك خـــراش كمتــــر يــا بيشتــــر

چـــه فـــرقي دارد؟

راحـــت بــــاش . . .

 

 


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...
چقدر ساده و سخت است بردن از یادت...
نویسنده : دلشکسته
تاریخ : جمعه 21 مهر 1396

وقتی که می رفتی ... بهار بود

تابستان که نیامدی ... پاییز شد

پاییز که برنگشتی ... پاییز ماند

زمستان که نیایی ... پاییز می ماند

تو را به دل پاییزی ات

فصل ها را به هم نریز

 

پ.ن۱: حیات از این همه بودن بکاهدت چه کنی؟

 

به مرگ پا بدهی و نخواهدت چه کنی؟

 

تضاد، راحتی ام را نشانده در سختی

 

چقدر جان سختی ؟ها ؟، چقدر بدبختی؟

 

پ.ن۲:مهم نیستی دیگر

آنقدر که زمان رفتنت را هم فراموش کردم ...!!


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
یک نکته
نویسنده : دلشکسته
تاریخ : جمعه 21 مهر 1396

كاش تولد من هم مي ماند براي بعد ،

به كجاي دنيا بر مي خورد ؟!

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
چه بلا تکلیفم ،وسط این بحران
نویسنده : دلشکسته
تاریخ : جمعه 21 مهر 1396

باورت بشود یا نه ...

روزی می رسد ...

که دلت برای هیچ کس به اندازه من تنگ نخواهد شد

برای نگاه کردنم .. خندیدنم ..

و حتـــی اذیت کردنم ....

برای تمام لحظاتى که در کنارم داشتی !!

روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود ...

می دانم روزی که نباشم هیچکس تکرار من نخواهد شد ... !!

 

 

پ.ن۱: من رفتنی نبودم

تو بند کفش هایم را

محکم کردی...

 

پ.ن۲: چه بلاتکلیفم وسط این بحران

تو کجایی بانو ، تو کجایی الآن؟

وقتی نیستی تو شب من

قلب یادش میره پمپااااژ

میشه یه ماشین سنگی  ،ته تاریخ یه گاراژ

زندگی یادم نیست ،از همه می ترسم

یه هیولا اینجاست ،خاطرات مبهم


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

+ بعضی همراه مریضا هم هستن که عملاً دنبال کشتن مریضشون هستن. از پنهان کردنش هم هیچ ابایی ندارن. یک مریضی داشتیم که تو سن هستاد سالگی بدنبال یک سکته مغزی که براش پیش اومده بود دچار بی حرکتی و بعد از اون دچار آمبولی ریه شده بود. اونوخ آمبولی ریه ش از نوع بسیار شدید بود. در حدی که ما مونده بودیم این چطوری زنده مونده چون با اون شدت و حدت آدم جوون از پا درمیاد چه برسه به پیرمرد هشتاد ساله. خلاصه با درمانهایی که انجام شد مریضه سیرش رو به بهبودی قابل ملاحظه بود. تا اینکه در این بین بدنبال یکسری مشکلات دیگه که توضیحش از حوصله شما خارجه، دچار عفونت ریه شد. اونم درمان شد و مریضه باز رو به بهبودی بود و ما هرروز از همراهاش میخواستیم موقع غذا دادن به مریضشون یکسری کارایی رو انجام بدن و یکسری تمرینایی رو بکنن که عفونت ریه ش زودتر خوب بشه. اما انگار نه انگار. این دوتا اصلاً دست به پیرمرده نمیزدن. خلاصه مریضی که رو به بهبودی بود رو اینقدر بهش بی توجهی کردن که تا اینکه حالش اینقدر بد شد که کارش به لوله گذاری رسید و باید به دستگاه تنفس مصنوعی وصلش میکردیم. حالا مگه اینا رضایت میدادن ؟! میگفتن ما از راه دور اومدیم و همه منتظر برگشتنمون هستن ! اگه به دستگاه وصل بشه اینجا گرفتار میشیم و حالا حالاها میمونیم. سه روز تمام مریضه جلوی چشمشون داشت زجر میکشید و اینا علی رغم اینکه بالغ بر شش هفت نفر باهاشون صحبت کرده بودن که رضایتشون رو جلب کنن، اجازه لوله گذاری نمیدادن. حتی خودم یکبار شنیدم که یکی از همراهاش با تلفن صحبت میکرد، میگفت دکترا گفتن (!!!) دیگه امیدی به مریضتون نیست و امروز فرداست که بمیره !!! شما آماده مراسم باشین !!!!!! خلاصه پیرمرد بدبخت که میتونست خیلی راحت خوب بشه رو دستی دستی کشتن :/ آخرشم خیلی سریع کارای ترخیص رو انجام دادن و برگشتن شهرشون. دریغ از یک قطره اشک، دریغ از یک خم به ابرو :||||

 


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...
2 - زنده ایم
نویسنده : دلشکسته
تاریخ : جمعه 21 مهر 1396

+ همچنان زنده ایم ولی رمقی برای نوشتن باقی نیست !

+ اصلاً نمیفهمم کی روز شب میشه، همینجوری روزها یکی بعد از دیگری دارن به سرعت برق و باد سپری میشن و همینکه میتونم در این بین فرصت نفس کشیدن داشته باشم جای شکر داره :/ ولی خب تقریباً شش ماه گذشت و هی به خودم یاد آوری میکنم که نهایتاً تا سال دو قراره پوستت کنده بشه و دووم بیار ! اما با همه ی این احوالات، خدا رو بابت رشته ای که دارم توش تحصیل میکنم شکر میکنم، هرچقدر بیشتر میگذره، بیشتر میفهمم در جای درستی قرار گرفتم ! بخصوص وقتی رزیدنت های رشته های دیگه رو تو اورژانس میبینم و از نزدیک کشیک هاشون رو میبینم، میفهمم از من بدبخت تر هم تو دنیا هست و از اینکه خودم تو کشیکا کمتر بدبختم، خوشحال میشم یکم :دی

+ یکی از عللی که من این رشته رو انتخاب کردم، این بود که میخواستم دیگه هرجور شده از شر بچه ها و زنای باردار خلاص بشم و هیچ وقت از این دو دسته، مریض نبینم. اونوخ الان متوجه شدم که اگرچه از شر بچه ها راحت شدم، اما زنهای باردار همچنان ول کن ما نیستن ! و اوج فاجعه اونجاست که نه تنها زنهای باردار رو باز هم باید ببینم، بلکه بدترین و بدحالترین و پرخطر ترین زنای باردار رو باید ببینیم :|||||||||| ( این پاراگراف خودش یک محرکی میشه که دوستان کنجکاو باز حدس بزنن رشته من چی میتونه باشه :دی )

+ یک مشکلی داشتم که برای حلش، به خیلیییییییییییییییییییی ها خیلییییییییییییییییییی ها رو انداختم و هیچ کس حاضر نشد کمکم کنه. که خب البته حق هم داشتن. در این بین یکی از دوستان قدیمی وبلاگیم (:ایکس) به کمکم شتافت (!) و مرام و محبت رو در حقم تمام کرد و این همه راه از تهران طی کرد و اومد شهری که من هستم و مشکلم رو که برام به یک دغدغه اساسی تبدیل شده بود، حل کرد. مرسی خیلیییییییییییی :


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
1 - مواظب آرزوهایتان باشید
نویسنده : دلشکسته
تاریخ : جمعه 21 مهر 1396

+ یکبار با دوستام دور هم نشسته بودیم و نمیدونم بحث سر چی بود که من گفتم: ”من که عرضه انصراف دادن ندارم، کاش یجوری بشه که خودشون منو اخراج کنن از دانشگاه که راحت بشم !” به همین سوی چراغ قسم به دقیقه نکشید موبایلم زنگ خورد ! از آموزش گروهمون بود و بهم گفتن خانم خرابات نشین، به فلان علت برای شما از طرف دانشگاه نامه عدم اجازه ورود به بخش اومده و نباید برید بخش دیگه ! زنگ بزنید به دانشگاه ... !!! بعد من زنگ زدم دانشگاه و با مسول مربوطه صحبت کردم و اونم نه گذاشت و نه برداشت، گفت از نظر ما شما الان اخراجی :))))) البته مشکل یه پروسه اداری بود که حل شد و ما همچنان تو این خراب شده موندیم :/

یا مثلا من خیلی سال پیش یبار مسافرت اومده بودم همین شهری که الان هستم و اینقدر از سرسبزی و خلوت بودن و آرامشش خوشم اومده بود که همیشه میگفتم اگه قرار باشه یروزی جایی غیر از تهران زندگی کنم میرم اونجا ! و الان اونجام :|||

ینی میخوام بگم مواظب آرزوهاتون باشید. شاید همون لحظه که آرزو میکنید، مرغ آمین همون حوالی باشه و آرزوتون برآورده بشه :////


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان روزهای من و آدرس daysme.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 11
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز :
:: باردید دیروز :
:: بازدید هفته :
:: بازدید ماه :
:: بازدید سال :
:: بازدید کلی :

RSS

Powered By
loxblog.Com